یکپارچگی حسی

دکتر مهدی خدابخشی
یکپارچگی حسی(SI) فرایند عصب شناختی است که به احساس های که از بدن خود فرد و محیط اطراف او هستند سازمان می دهد و این امکان را فراهم می سازد که بدن به طور موثرتری در محیط عمل کند. نظریه و درمان یکپارچگی حسی توسط جین آیرس در سال های 1972 و 1989 تدوین شد. طبق نظر آیرس(1972) افراد روزانه میلیون ها احساس را از محیط اطراف دریافت می کنند که هر کدام به مغز ارسال می شود. سپس مغز و سیستم عصبی مرکزی به این احساس ها سازمان داده و آنها را تعبیر می کنند، بطوریکه افراد قادر می شوند که اموری که در جهان تجربه می کنند را معنا بخشند. همچنین افراد می توانند پاسخ های سازگارانه ( هدفمند) به چیزهایی که تجربه می کنند بدهند. این نظریه بیان می دارد که اگر یک کودک در فعالیت های حسی- حرکتی که بطور فردی طراحی شده است، درگیر شود، سیستم عصبی بهتر قادر خواهد بود اطلاعات حسی را تعدیل، سازمان و یکپارچه سازد و احتمالا اطلاعات حسی را به شیوه ای سازگارانه بکار گیرد. به عبارت دیگر، حواس شامل بینایی، شنوایی، بساوایی، چشایی، بویایی و فرایند حرکت و جاذبه می باشد. وقتی این دستگاه های حسی به خوبی کار کنند و مغز بتواند به درستی اطلاعاتی که آنها می فرستند را تفسیر کند، این روند را یکپارچگی حسی می گوییم.
نوزاد یا کودکی که دچار اختلال در عملکرد یکپارچگی حسی است علائمی دارد که این علائم بازتاب اختلال دستگاه عصبی مرکزی در پردازش داده های حسی می باشد. از این رو این اختلال می تواند منجر به سازماندهی ناقص و عدم رفتارهای سازگارانه متقابل کودک با دیگران و محیط غیر انسانی شود. علائم بالینی از کودکی به کودک دیگر بسیار تفاوت دارند و تفاوت ها ممکن است هم در شدت اختلال و هم در شکل علائم باشد. علائم اختلال در SI در بعضی کودکان می تواند به صورت حرکات بی نظم و بیهوده و یا یک تقلای دائمی برای دستیابی به مهارت هایی که دیگر کودکان به آسانی آنها را می آموزند، بروز کند. اختلال های اساسی در توانائی های مربوط به تنظیم و تعدیل های حسی در بسیاری از موارد دیده شده است، بطوری که این کودکان در برابر داده های حسی معمولی فوق العاده هیجان زده می شوند، مثل دویدن روی چمن یا پایین آمدن از سرسره. کودکان مبتلا به اختلال SIممکن است در جهت یابی داده های حسی جدید شکست بخورد مثلاً متوجه حضور تازه وارد در اتاق نمی شود. وجود نقائص در SI در نوزادان و کودکان غالباً منجر به عدم تطابق اجتماعی، داشتن مشکل ارتباط صمیمی و نزدیک و نارسایی در درک علائم و تفسیر داده های عاطفی – اجتماعی می شود.
نظریه یکپارچگی حسی بر مبنای سه مولفه اصلی قرار دارد. اولین مولفه آن است که همه یادگیری ها به توانایی دریافت سازمان دهی احساس هایی وابسته است که از محیط دریافت می شوند، و سپس در استفاده از این اطلاعات برای برنامه ریزی و سازمان دهی قادر می شوند. دومین مولفه این است افرادی که قادر نیستند احساس هایشان را به درستی پردازش کنند، بنابراین ممکن است در تولید اعمال مناسب بر اساس این احساس ها مشکل داشته باشند. در نتیجه این ممکن است با یادگیری شان همانند رفتارشان تداخل ایجاد نماید. سومین مولفه این است که فعالیت هدفمند می تواند به احساس بهبود یافته، پاسخ سازگارانه و بهبودی در یکپارچگی حسی منجر شود.
طبق نظر آیرس (2005) SI بعنوان یک فرایند، هنگامی که کودک در رحم قرار دارد شروع می شود و با افزایش سن از طریق تعامل با جهان گسترش پیدا می کند. اختلالات SI احتمالا بدلیل عدم تعامل مناسب با محیط و تجربه کردن تحریکات حسی خیلی زود شروع می شوند. آیرس ادعا می کند که به دلیل آنکه انسان دارای یک سائق درونی ذاتی است و حس های مناسب را طلب خواهد کرد، SI عادی بوجود می آید. افراد با اختلالات حسی (همچون کودکان مبتلا به اتیسم) اغلب این سایق درونی را ندارند و بنابراین حس های مناسب را کسب نمی کنند و SI مناسب را تجربه نمی کنند.
از نظر باندی و دیگران (2002) نظریه یکپارچگی حسی پنج فرض را شامل می شود که اساس عصبی و رفتاری SI را در بر می گیرند. اولین فرض این است که سیستم عصبی انعطاف پذیر است. این بدان معناست که مغز و سیستم عصبی می توانند در سرتاسر عمر تغییر کنند. اگر چه فردی ممکن است بدلیل آنکه مغز و سیستم عصبی اش به گونه ای تحول پیدا کرده است که قادر به SI نمی باشد، این نمی تواند آسیب پایداری داشته باشد. نظریه پردازان SI معتقدند که با درمان مناسب، مغز و سیستم عصبی می توانند تغییر کنند و حس های یکپارچه بطور مناسبی آموخته شود. فرض دوم که توسط نظریه پردازان SI مطرح می شود این است که SI پرورش دهنده است. این به معنی آن است که SI به رشد مناسب رفتارهای پیچیده بیشتر اجازه می دهد. اگر SI نتواند بطور شایسته ای اتفاق افتد، رشد عادی مختل شده و رفتارهای پیچیده بیشتر رخ نمی دهند و یا خارج از نوبت رخ می دهند. سومین فرض این است که عملکردهای مغز بعنوان یک کل یکپارچه است و اینکه اگر ساختارهای مغزی سطح پایین تر (تجارب حسی حرکتی) نتوانند بطور معقولی رشد کنند، ساختارهای مغزی سطح بالاتر (انتزاع، زبان، استدلال و یادگیری) نیز نمی توانند بطور مناسبی رشد کنند. چهارمین فرض نظریه SI این است که تعاملات سازنده برای SI ضروری هستند. به عبارت دیگر، برای بهبود SI افراد باید پاسخ های هدفدار و معنی داری به حس های دریافت شده از محیط دهند. آخرین فرض این است که افراد یک سائق درونی برای رشد SI از طریق شرکت در فعالیت های حسی – حرکتی دارند. این سائق درونی منجر به این می شود که تجارب حسی جدید را جستجو کنند و حس های جدید را یکپارچه کنند.
آیرس(1989) بر این مسئله تاکید دارد که وجوه یکپارچگی مناسب و دقیق حسی برای رفتارهای هیجانی و یادگیری طبیعی کودکان ضروری خواهد بود او معتقد است که یادگیری در مغز صورت می پذیرد و هر گونه اختلال در یادگیری در واقع بازتاب یک بی نظمی و آشفتگی در عملکرد مغز می باشد او بر این باور است که اعمال انتزاعی و پیچیده ای چون خواندن، فرایند زبانی شنوایی و فرایند بینایی همگی بر اساس روند ارتباط حسی بین حس های لامسه عمقی و تعادلی خصوصاً در سطح ساقه مغزی است.
آیرس(1989) در نظریه خود چهار اصل را در ارتباط با رشد مغز ارائه نموده که همگی برای کسب حداکثر پتانسیل برای SI در کودک حائز اهمیت هستند. این 4 اصل به شرح زیر است:
1-مغز ذاتاً در جستجوی حس هایی است که قابل سازماندهی و یکپارچه شدن هستند. برنامه ریزی مغزی کودک به گونه ای است که او از فعالیت هایی که در ایجاد سازماندهی در مغز وی موثر و دخیل هستند، لذت می برد.
2-مغز باید بتواند قبل از ارائه پاسخی تطابقی، محرک های حسی را تفسیر کند. این اصل به این مطلب تاکید دارد که وجود تحریک های حسی کافی و معنی دار سبب گسترش و افزایش میزان ظرفیت کودک در تطابق با محیط اطرافش می شود. در ضمن این نکته را مشخص می کند که کودکان و نوزادان باید فرصت هایی مناسب جهت دریافت تحریک های حسی در اختیار داشته باشند.
3- مطالعات تکاملی نشان داده اند که رشد مغز از طریق پاسخ های فرد به مسائل محیطی ممکن می گردد.
4-همزمان با رشد و نمو مغز عملکرد ساختارهای جدید تر و متکامل تر مغز به مراکز قدیمی وابسته هستند. به طوری که کار صحیح آنها بر اساس عملکرد مناسب مراکز قدیمی تر خواهد بود. مراکز جدید تر قادر به پردازش اطلاعات پیچیده تری خواهند بود. پردازش در این سطح به این خاطر است که مراکز جدید توانایی استفاده از یکپارچگی های انجام شده را در سطح پایین تر مغز دارا می باشد. این اصل به انجام SI در سطح ساقه مغز به عنوان پایه و اساس برای انجام عملکرد کافی و مناسب قشر مغز تاکید می نماید.

یکپارچگی حسی و اتیسم
نظریه پردازانSI معتقدند که بسیاری از خصوصیات رفتاری اوتیسم می توانند بوسیله SI ضعیف تبیین شوند. حامیان درمان SI اعتقاد دارند که SI بهترین شیوه درمان برای افراد مبتلا به اوتیسم است، زیرا آن تنها درمانی است که شرایط مغزی مسبب رفتارهای ناسازگارانه را تغییر می دهد. طبق نظر آیرس کودکان مبتلا به اتیسم مشکلاتی با سه جنبه از پردازش حسی مشکل دارند که منجر به بسیاری از رفتارهای ناسازگارانه و بازداری از یادگیری و رشد بطور مناسب می شود. اولین مشکل عمده این است که کودکان مبتلا به اتیسم قادر نیستند بطور صحیح اطلاعات حسی را ثبت کنند. آن قسمت از مغز که تصمیم می گیرد که اطلاعات حسی را ثبت کند یا نکند و اینکه روی آن اطلاعات عملیات انجام دهد یا ندهد، ممکن است به طور صحیح در کودکان مبتلا به اتیسم کار نکند. به همین خاطر آنها نمی توانند به بسیاری از حس هایی که تجربه می کنند توجه کنند. مغز کودکان مبتلا به اتیسم در مرتب کردن همه حس هایی که دریافت می کند و یکپارچه ساختن آنها مشکل دارد، بنابراین در یادگیری و رشد عادی مشکل دارد. آیرس معتقد است که دومین مشکل آن است که کودکان مبتلا به اتیسم قادر نیستند درون داد های حسی مخصوصا درون دادهای حس دهلیزی و لامسه را به درستی تعدیل کنند. بسیاری از کودکان فقط حس های خیلی قوی را ثبت می کنند یا ممکن است بسیار زیاد نسبت به خیلی از حس ها تدافعی باشند. این کودکان ممکن است برخی حس های خیلی ضعیف را ثبت کنند. سومین مشکل رایج در کودکان مبتلا به اتیسم این است که آنها قادر نیستند حس هایی که ثبت کرده اند را یکپارچه سازند. همچنین کودکان مبتلا به اتیسم قادر نیستند ادراک واضحی از بدن خود شکل دهند، زیرا آنها اطلاعات حسی کافی از پوست، ماهیچه، مفاصل و سیستم دهلیزی شان ندارند. این باعث می شود که این کودکان مشکلات زیادی در تعامل با محیط و دیگران داشته باشند. در نتیجه این تا حد زیادی روی یادگیری، رشد و مهارت های اجتماعی آنها اثر می گذارد.
آیرس(2005) همچنین معتقد است که کودکان مبتلا به اتیسم ممکن است مشکلاتی در ثبت کردن معنا یا سودمندی اشیا در محیط شان داشته باشند، بنابراین قادر نیستند بطور مناسب با آنها تعامل کنند. بدلیل آنکه کودکان مبتلا به اتیسم در SI مشکل دارند، سیر عادی رشد مغزشان مختل شده و گاهی اوقات رفتارهای پیچیده همچون تفکر انتزاعی غیر ممکن است. آیرس همچنین عقیده دارد که کودکان مبتلا به اتیسم به دلیل فقدان سائق درونی که برای رسیدن به SI ضروری است، نیازمند درمان شدید در مواجهه کردن آنها با حس های مختلفی هستند که خودشان به گونه ای دیگر جستجو و طلب نمی کنند. درمان SI در کودکان مبتلا به اتیسم تلاش می کند که این کودکان را با تجارب حسی مختلف مواجه کند و پردازش حسی را در آنها بهبود بخشد. اعتقاد بر آن است که در طول این درمان، کودکان یاد می گیرند که حس ها بهتر ثبت و تعدیل نمایند و پاسخ های سازگارانه بهتری بدهند. حامیان این درمان ادعا می کنند که زندگی کودک می تواند به طور چشمگیری تغییر کند، آنها همچنین اقرار می کنند که هیچ درمانی نمی تواند اتیسم را شفا دهد.
منابع
ابراهیمی،امیر عباس. (1383). اختلال یکپارچگی حسی. نشریه تعلیم و تربیت استثنائی، 34، 47-41.
Ayres, A. J. (1989). The sensory integration and praxis test. Los Angeles: Western Psycological Services.
Ayres, A. J. (1972). Sensory integration and learning disorders. Los Angeles: Western Psychological Services.
Ayres, A. J. (1997). Sensory integration and Learning disability.Los Angeles:Western PsychologicalServices.
Ayres, A.J. (2005). Sensory integration and the child: Understanding hidden sensory challenges. 25th Anniversary Edition. Los Angeles: CA: Western Psychological Services.
Ayres, A. J., & Tickle, L. S. (1980). Hyper- responsivity to touch and vestibular stimuli as apredictor ofpositive response to sensory integration procedures by autistic children. American Journal of Occupational Therapy, 34(9), 375-381.
Bundy, A, C., Lane, S. J., &Murry, E. A. (2002). Sensory integration : Theory and practice (2nd ed.).Philadelphia: FA Davis.

1399
بهمن
11
شنبه 11 بهمن 1399
2021
January
30

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
سوال امنیتی
سوال زیر برای جلوگیری ارسال اسپم می باشد، لطفا به آن پاسخ دهید. با تشکر
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.